تولدی سورپرایز
مثل همه روز ها یکشنبه به بیت الزهرا آمدم و با بچه ها شروع به بازی و کاردستی کردم.یک روز سرد پاییزی...نوبت به خوراکی های آخر کلاس شد که دیدم چندتا از مامانها دارن یک میز بزرگ را جابجا می کنند.پرسیدم :برای چی میز به این سنگینی را جابجا می کنید ؟که فقط خندیدند
چیزی نگذشت که میز را پر از بادکنک دیدم و کیک و هدیه و...
من که مشغول ور رفتن با کاردستی بچه ها بودم متوجه کارهای پنهانیشون نشدم و یهو بهم گفتند تولدت مبارک
واقعا داشتم شوکه میشدم...دو سه روزی تا تولدم فاصله بود و اصلا حدس نمیزدم که اینجور غافلگیر بشم...یکی از زیباترین و به یاد ماندنی ترین جشن تولدهای عمرم بود.روزهایی که وارد دهه سوم زندگی ام میشوم.
امروز ۲۵آذر هست و تولد دو نویسنده این وبلاگ ...از طرف خودم این روز رو به خانم شفیعی دوست و همراز مهربونم که به طور کاملا اتفاقی هردو در این روز به دنیا اومدیم تبریک میگم.
اینم عکسای کیک های خوشمزه ای که بچه ها و مامان هاشون مشترکا درست کردند و کادوی به یاد موندنی خیلی قشنگ ... نمی دونم از کجا فهمیدند من فیروزه ای دوست دارم.
از همه تون خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم
از محمدصدرا جانم هم بابت کارت تبریک زیبایی که با نمد درست کرده بود ممنونم
وهمچنین مامان زهرا و خانم سیاری وجعفری عزیز بابت کیک های خوشمزه و زیباشون.
و تشکر ویژه از سیده خانم حسینی بابت تدارک و مدیریت این اتفاق ...که متاسفانه به خاطر مریضی پسرشون حضور نداشتند.