نمایش آب و خورشید....روایتگران عاشورا
نمایش کوتاه و مختصری برای بچه ها در هیات نی نی های بیت الزهرا س ترتیب دادیم که در آن نمایش آب و خورشید به روایتگری واقعه عاشورا پرداختند.
آب بعد از معرفی خود به این صورت ادامه می دهد:من.....آب.... مهریه مادرم زهرا س ....آن روز تلخ را هرگز از خاطر نخواهم برد...
.خورشید نیز خود را چنین توصیف میکند:
من....خورشید....فروغ آسمان.....روشنگر جهانیان....
گرمابخش زمینیان....در آن روز پر بلا نظاره گر بودم.آه کاش هرگز خلق نمیشدم تا شاهد آن مصیبتها نبودم.
بعد آب و خورشید ماجرای دعوت مردم کوفه و ارسال نامه های بسیار به حضرت را تعریف کرده و گفتند که یزید ملعون گفته بود تا به زور از امام بیعت بگیرند و در غیر این صورت امام را شهید کنند.
امام حج خود را نیمه کاره رها کردند تا به سیل مشتاقان کوفی برای مبارزه با یزید فاسد بپردازند و رهبری قیام کوفیان علیه یزید را به عهده گیرند اما نزدیکی کوفه که رسیدند لشکر حر مانع ورود حضرت به کوفه شدند و ایشان به ناچار وارد صحرای خشک و سوزانی به نام نینوا شدند.
بعد با سینه زدن شعر حسین میا به کوفه.....کوفی وفا ندارد را زمزمه می کردند.
بعد، از محرومیت آب و تشنگی کودکان خیام گفتند و شعر زیبای ببار ای بارون ببار....را پخش کردیم و در همین حین خورشید نشسته و گریه میکرد و آب با حرکات آرام دست به دور او می چرخید.
و در آخر هم اشاره ای کردند به این که حضرت زینب س پیام عاشورارا به مارساندند و نگذاشتند از خاطر ما برود...