بیت الزهرا سلام الله علیها

با بچه ها باشگاه ورزشی تشکیل دادیم،اول به هر کدوم کارت عضویت دادم. که اسمشون رو کارت نوشته شد و به گردنشون آویزان بود. بعد باشگاه تشکیل شد و شروع به بازی کردن. وسایل باشگاه رو قبلا از ضایعات درست کرده بودیم،مثل بطری دوغ یا نوشابه رو بولینگ  بازی کردی ،چندتا کارتون خالی رو برش زدم و مورد هدف گیری توپ قرار دادیم. این بازیها قدرت تمرکز و هیجان بچه ها رو بالا برد و کلی خوش گذشت.               ...

قرار شد هر بچه ای چند جفت جوراب بیاره ،همه رو جدا کنیم و قاطی کنیم و با شمارش ۱-۲-۳بچه ها شروع کنن به پیدا کردن جورابای خودشون و جفت کردنشون. خیلی هیجان انگیز بود و مامانا تشویق میکردن.     ...

  امروز نقاشی داشتیم، بچه ها باید نقاشی  ها رو رنگ آمیزی میکردن، البته به جای مداد رنگی با کلافهای خورد شده رنگی به صورت کلاژ  رنگ آمیزی انجام دادن. دخترها نقاشی چادر داشتن و پسر ها هم جانماز این شعر زیبا را هنگام کار زمزمه میکردن: مثل یک چتر زیبا روی سرم چادر اینجوری بیرون برم خیلی برام بهتره خدای مهربونم تو که دوستم داری ،من میدونم همیشه خودت هوامو داری   ...

با استفاده از چوب آبسترانگ یا همون چوب معاینه پزشکها که از داروخانه تهیه کردیم قاب عکس میخواستیم درست کنیم.اول چوبها را وسط ریختیم و ازشون خواستیم به دلخواه اشکال مختلف و مورد علاقشون روی زمین بسازند. بعد دوتا چوب در راست و دوتا در چپ قرار دادیم و یکی هم بالا و یکی دیگر هم پایین قاب عکس گذاشتند و با چسب چوب یا حرارتی اونهارو چسباندند.       ...

دوپیازه ترکیبی از سیب زمینی پخته و له شده،پیازداغ ،زردچوبه،نعناع داغ و کره هست که خوب با هم مخلوط کردیم.اما قبل از خوردن به بچه ها گفتیم دست هاشون خوب بشورن و با این غذا مثل خمیربازی شکل درست کنند و بازی کنند.این بازی به تقویت هوش کودک بوسیله حس لامسه کمک میکنه.این غذا خیلی نرم و شکل پذیره. بعضی از بچه ها توپک هایی که درست می کردند را همان موقع با لذت و اشتهای فراوان می خوردند.       ...

جمعی ازمادران و بچه ها دور تا دور کنار هم نشستیم.مربی یک کلاف کاموا را در دست گرفته بود و به سمت افراد پرت می کرد.هر کودک با گرفتن کلاف بایستی خودش را معرفی میکرد و مادر گوشه ای از کاموا را در دست نگه میداشت و بقیه را به سمت دیگری پرت می کرد.تا همه به ترتیب خود را معرفی کنند.به ای طریق بچه ها رودر روی یکدیگر قرار گرفته و خود را معرفی می کرند.با این کار اولا با دوستان جدید خود آشنا میشدند و ثانیا اعتماد بنفسشان برای صحبت در جمع بالا میرفت.       بعد بچه ها بایستی از بین تا  عنکبوت ایجاد شده رد میشدند و خود را به سمت مقابل می رساندند.اما نباید به نخ ها برخورد می کردند.با اینکه بازی نوبتی بود اما بچه ها ...

یک روز آفتابی تابستان در جمع بچه ها و مادرای بیت الزهرا   فرمانده بازی به این شکل هست که مربی یا یکی از بچه ها هر دستوری را که می دهد بقیه بچه ها باید اجرا کنند و هر شعاری را که می گوید باید تکرار کنند.   دستورات فرمانده شامل：بشین پاشو،کلاغ پر،قدم رو،خبر دار،از جلو نظام-الله اکبر خامنه ای رهبر-،پا مرغی،سینه خیز،الکم و دولکم،وحرکات ورزشی دیگر  می شد.   .       ...

بابشقاب یکبار مصرف ،فرمان ماشین درست کردیم دادیم به بچه ها تا رانندگی کنند، یکی از مامانا چراغ راهنمایی شد.علامت چراغ رو با توپهای سبز،زرد،قرمز نشان میداد.   بچه ها باید به دست مادر توجه میکردن،به تغییر رنگ توپها ،که چه رنگی از چراغ راهنمایی رو نشون میداد،بعد رانندگی میکردن.                               ...

داخل  چند ظرف اسمارتیس قراردادیم، به هر بچه بشقاب و یک نی داده شد. بچه ها توسط نی اسمارتیس برمیداشتن ،در بشقاب مینداختن، هر اندازه جمع میشد،مال خودشون بود و میتونستن بخورن.         این مسابقه سرشار از هیجان بود،سرعت و دقت بچه ها بالا میرفت، مادراهم دست جمعی تشویق میکردن. ...